رابطه، جامعه، سفر و دیگر هیچ

فردا صبح در موردش فکر خواهم کرد

رابطه، جامعه، سفر و دیگر هیچ

فردا صبح در موردش فکر خواهم کرد

مرگ

هفته خوبی نداشتم...به همین سادگی

عزیزی را از دست دادیم که البته نه فامیل بود و نه دوست نزدیک. همسایه ای بود با خاطرات زیاد  و رفت و آمدهای بسیار...  خاطرات زیاد، بیماری ناگهانی اش، وجود پر از امید خودش برای زندگی همگی حجم اندوه و غم بسیاری برایم داشت...خیلی سنگین و تلخ...

پ.ن: اینجا نوشتن بهم حس خوبی میده...خشم هایم خالی می شود، غصه هایم کم می شود، انگار این برون ریزی فکر و احساس آرامش عجیبی به زندگی ام می آورد. پس برای دل خودم می نویسم...اینجا دفترچه خاطراتی  خواهد بود که همواره خواسته ام و نشده که داشته باشم...مطمئنم روزهای دور برایم جالب خواهد شد. پس یادم باشد بیشتر از خوشی ها و کمتر از ناخوشی ها بنویسم تا در آینده با خواندن آنچه بر من رفته بیشتر حس سرخوشی سراغم بیاید تا تلخی و ناراحتی!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد