رابطه، جامعه، سفر و دیگر هیچ

فردا صبح در موردش فکر خواهم کرد

رابطه، جامعه، سفر و دیگر هیچ

فردا صبح در موردش فکر خواهم کرد

بدون عنوان

مطابق معمول دیشب هم مهمون داشتیم. در نوع خودمان زیاد بودند! 4 نفر :دی

با آقای سین از صبح مشغول بشور و بساب و بپز بودیم و خدارو شکر همه چیز به خوبی برگزار شد.

فردا جلسات مشاوره ام دوباره شروع می شود.

الانم کلی از دست سین شاکی هستم که بدون خبر رفته ورزش و منو تا این وقت شب بی خبر گذاشته! (تا 9 شب یعنی) البته قرار بود بره اما دیگه از سر کار خبری نداد...آخه امروز جلسه اولش بود بعد 6 ماه!

آیکون یک عدد شین با خشم اژدها!!!!

بعدا نوشت: بعد از ورزش تماس گرفتند و فرمودند فراموش کردند و من که می دونستم و از این حرفا...بحث نمودیم البته بالغانه!

روزهای شلوغ

هفته شلوغی بود. گفتم تا یک هفته نشده بیام یه چیزی بنویسم...دلمم برای اینجا تنگ شده بود

دارم روی یک فیلمنامه کار می کنم...تازه شروع کردم و کلی هیجان زده ام

امروز و فردا و پس فردا مهمون دارم! عوضش دیروز که تعطیل بود روز بسیار کسل کننده و مزخرفی داشتیم و آقای سین به شدت غرغر کرد....البته آخر شب دیگه تو خونه بند نشد و رفتین جمشیدیه...جای همگی خالی

اول هفته یه مهمونی دور همی خانوادگی داشتیم و در خدمت خانواده مادری بودیم

یکشنبه کلاس ورزش رو پیچوندم و توی خونه خوابیدم!

این هفته برای اولین بار کیک پختم در سه مدل خاص! فنجونی، با میکِر و داخل فر...در سه طعم! دستوراتش هم ساده بود

فعلا...